مرگ رابطه عاطفی چه مراحلی را طی میکند؟ در این مقاله در این باره بیشتر میخوانید.
بیشتر بخوانید: 9 روش برای اینکه بدانیم برگشتی به رابطه سابق در کار هست یا خیر؟
چگونه با پایان رابطه کنار بیاییم؟
بسیاری از زوجهایی که برای مشاوره زوجین مراجعه میکنند، در نقطه پایان قرار دارند. تعارضات و کینهها سالهاست که روی هم انباشته شدهاند. پارتنر عصبانیتر احتمالا میگوید: «کار تمومه و میخوام جدا بشم». ممکن است پاتنر دیگر متوجه وخامت اوضاع نباشد. بنابراین اغلب از خشم و شکایات شریک خود شوکه میشود: «چرا در مورد چیزی که 20 سال پیش اتفاق افتاده صحبت میکنی؟»
اینکه چرا حالا و نه قبلتر، سوال خوبی است. نقطه اوج اختلافات، ناگهانی اتفاق نمیافتد. بلکه معمولا بعد از سالها سرخوردگی، برنامهریزی و کنترل خشم رخ میدهد. در اینجا هفت مرحله قبل از مرگ رابطه عاطفی آورده شده است:
-
توجیه میکنید
شما با فرد جدیدی قرار گذاشتهاید. هنری همیشه دیر میکند و بینظمی دارد؛ سارا در انجام کاری که میگوید انجام خواهد داد بدقولی میکند. به نظر میرسد ویلسون آخر هفتهها زیاد مشروب میخورد و پرخاشگر میشود. شما این موضوع را مطرح میکنید، آنها عذرخواهی میکنند و شما از کنارش میگذرید. یا چیزی نمیگویید و آن را به عنوان سوتفاهم نادیده میگیرید.
-
به تفکر جادویی میپردازید
شما با هم ازدواج میکنید. مشکلات ادامه مییابند: دیر کردن و بینظمی هنری نه تنها آزاردهنده است، بلکه در زندگی تداخل ایجاد میکند. بدقولیهای سارا باعث میشود احساس کنید که او قابل اعتماد نیست یا اهمیتی به شما نمیدهد؛ نوشیدن ویلسون باعث میشود خیلی بااحتیاط برخورد کنید. اینجا جایی است که شما به تفکر جادویی کودکی خود چنگ میزنید:
«اگر فقط کار درست رو انجام بدم و هنری رو برای دیر کردن و عاداتش اذیت نکنم، با سارا رکتر و صبورتر باشم، به کاهش استرس ویلسون کمک کنم یا وقتی روز سختی داشت، تنهاش بذارم، اون تغییر میکنه و دست از این کارهاش برمیداره.»
-
تمرکزتان را از مرگ رابطه عاطفی تغییر میدهید
تفکر جادویی جواب نمیدهد، بنابراین به سراغ پلن B میروید: به جای تمرکز بر تغییر همسرتان، تصمیم میگیرید روی قسمتهای دیگر زندگی خود که قابل کنترل هستند (مانند بچهها و کارتان) تمرکز کنید. ارتباطتان را با هم کم میکنید، گاهی اوقات احساس میکنید صرفا همخانه هستید. اساسا از زوج بودن دست میکشید و فقط تبدیل به مامان و بابا میشوید.
-
شما تغییر کردهاید
زمان میگذرد. با نگاه به گذشته متوجه میشوید که اکنون چقدر با زمانی که شروع کردید متفاوت هستید. بیقرار شدهاید، از سازش خستهاید، احساس تنهایی میکنید و چیزی که اکنون نیاز دارید را دریافت نمیکنید. زندگی در حال تغییر است. بچهها بزرگتر و مستقلتر شدهاند یا خانه را ترک کردهاند. میدانید که زمان رو به اتمام است.
-
رابطه نیاز به تغییر دارد
این رابطه رو به مرگ است. آنچه شما را کنار هم نگه داشته بود دیگر جوابگو نیست. به پایینترین سطح عاطفی خود رسیدهاید. درباره یک همسر دیگر یا زندگیی دیگر خیالپردازی میکنید. مطمین نیستید که بخواهید حتی مشاوره را امتحان کنید.
-
درگیریها یا فاصله افزایش مییابد
با نزدیک شدن به مرگ رابطه عاطفی ، زندگیهای موازی دارید یا سر کوچکترین موضوعی بحث میکنید. احساس میکنید بیش از قبل مطمین هستید که نمیتوانید به این زندگی ادامه دهید. بحران میانسالی سر بلند کرده است.
-
اولتیماتوم میدهید
بالاخره اقدام میکنید. به دنبال آپارتمان میگردید و درباره جدایی صحبت میکنید. صحبت ظاهرا ناگهانی درباره پایان دادن، شوکهکننده است و باعث میشود طرف مقابل تلاش بیشتری کند. شما بدبین و خسته شدهاید. دیگر رابطه نیاز به یک بازسازی اساسی است. رابطه قدیمی مرده است.
پیشگیری از مرگ رابطه عاطفی
برای جلوگیری از رسیدن به این نقطه چه باید کرد؟
- به طور منظم قدمی به عقب بردارید و وضعیت رابطه را ارزیابی کنید. از خود بپرسید: «ما دوتا واقعا اوضاعمون چطوره؟ احساس ارتباط داریم؟ علایق مشترک داریم؟ با هم صمیمی هستیم؟»
- مرتبا قدمی عقب به بردارید و خودتان را ارزیابی کنید. «الان بیشترین نیاز شما چیست؟ برای اینکه بیشتر احساس کنید تحت مراقبت هستید، چه چیزی باید در زندگی روزمره و رابطه شما تغییر کند؟»
- با مشکلاتی که هر دو از آن اجتناب کردهاید مقابله کنید. فقط گله نکنید یا درباره گذشته یا اینکه حق با کیست، بحث نکنید. بلکه بنشینید و یک برنامه برد-برد برای حل مشکلات ارایه دهید.
- شجاعت صحبت کردن و انجام همه موارد بالا را داشته باشید. توجیه، تفکر جادویی، حواسپرتی و اجتناب را متوقف کنید. این روند طولانی و تخریبکننده قابل درک است، اما نگذارید به این شکل تمام شود. زمان اقدام کردن برای پیشگیری از مرگ رابطه عاطفی فرا رسیده است. اگر حالا نه، پس کی؟
منبع
کلینیک روانشناسی سها٬ مرکز ارائه خدمات مشاوره روانشناسی٬ مشاوره آنلاین٬ مشاوره خانواده و مشاوره جنسی