اول جذب بدن کسی میشویم و بعد عشق به وجود میآید؟ یا اول عاشق میشویم و سپس بدن آنها برایمان اهمیت مییابد. در این مقاله در مورد ارتباط بین عشق و جذابیت جسمی میخوانیم.
آیا رابطه جنسی بدون عشق ممکن است؟
جذابیت جسمی چه نقشی در عشق دارد؟ عشق رمانتیک میتواند با یا بدون رابطه جنسی وجود داشته باشد. از طرفی، روابطی که شامل رابطه جنسی هستند، ممکن است عاشقانه باشند یا نباشند. بیایید با رابطه جنسی بدون عشق شروع کنیم؛ آیا میتوانیم چیزی به رابطه جنسی اضافه کنیم تا به عشق تبدیل شود؟
وسوسهانگیز است که پاسخ را مثبت فرض کنیم. رابطه جنسی، عنصری است که میتوان آن را با عناصر دیگری مانند دوست داشتن متقابل و لذت بردن از همراهی یکدیگر ترکیب کرد و مخلوطی به نام «عشق» ساخت. از این دید، وقتی رابطه جنسی بدون عشق وجود دارد، یعنی یک عنصر کلیدی دیگر از دست رفته است.
بیشتر بخوانید: مشاوره جنسی
با این حال، اگر تامل کنیم، بعید به نظر می رسد که چنین فرضی درست باشد. دو دوست ممکن است به یکدیگر علاقه داشته باشند، از همراهی یکدیگر لذت ببرند و رابطه جنسی داشته باشند، اما پای عشق رمانتیک در میان نباشد.
این درست است که یک ارتباط ممکن است با رابطه جنسی شروع شده و به عشق بدل شود. این الگو از نظر تاریخی احتمالا رواج زیادی نداشته، اما امروزه شاهد موارد زیادی هستیم که در آن یک رابطه عاشقانه و متعهدانه با رابطه جنسی شروع میشود.
با این حال، در چنین مواردی، افراد عناصر از دست رفته را به رابطه جنسی اضافه نمیکنند. در عوض، رابطه جنسی به آنها کمک میکند تا مرزهای دشوار گفتگو را رد کنند و در نتیجه شرایط برای نزدیکی عاطفی فراهم شود. عاشقان در حضور یکدیگر احساس آزادی بیشتری میکنند و میتوانند در مورد مسایل صمیمانه صحبت کنند. نزدیکی عاطفی به نوبه خود مسیر عشق را هموار میسازد.
بیشتر بخوانید: مشاوره ازدواج
در واقع، گمان میکنم افراد، پارتنر قبلی همسر خود را به این دلیل تهدیدکننده میدانند: آنها میدانند پیوندی که بین دو فردی که نزدیکی جسمی داشتند برقرار شده، میتواند سطحی از صمیمیت را همراه بیاورد که شاید پس از جدایی نیز حفظ شود. البته این تهدید گاهی خیالی است، زیرا ممکن است دو فرد پس از پایان رابطه دریابند که در تمام آن مدت همخوانی بسیار بدی با یکدیگر داشتند.
آیا عشق بدون رابطه جنسی وجود دارد؟
در حال خواندن مقاله ارتباط عشق و جذابیت جسمی هستید. پترارکا شاعر ایتالیایی بیش از 300 غزل عاشقانه برای زن جوان فرانسوی به نام لورا دو نووس نوشت که باور بر این است در هنگام ملاقات شاعر با او، با مرد دیگری ازدواج کرده بود. تا جایی که میدانیم، این دو هرگز با هم نبودند و برخی از غزلها پس از مرگ لورا در اثر طاعون سروده شدند. شاید این همان عشق بدون رابطه جنسی باشد.
اما احتمالا پترارکا فقط خود را عاشق لورا تصور میکرده یا بهتر بگوییم عاشق تخیلات خودش شده بود، نه لورای واقعی. این به گرایش ما نسبت به شیفتگی به فانتزیها اشاره دارد که بحث آن در این مقاله نمیگنجد.
حال اجازه دهید مثال دیگری را در نظر بگیریم. شخصیتی به نام جیک بارنز از رمان «خورشید نیز طلوع میکند» نوشته همینگوی در سال 1926 به دلیل جراحت قادر به برقراری ارتباط جنسی نیست. با این وجود در همین موقعیت ممکن است چنین شخصی در یک رابطه عاشقانه و رمانتیک باشد.
در رمان همینگوی، برت اشلی، کسی که جیک بارنز عاشقش است، نمیخواهد فراتر از از یک دوست خوب برای او باشد. دلایل این امر پیچیده است و به هیچ وجه قابل تقلیل به ناتوانی جیک در برقرای رابطه جنسی نیست، اما آسیب جیک هم احتمالا کمکی به شکلگیری این ارتباط نمیکند.
با این حال، به خوبی میتوانیم زنی متفاوت را به جای برت تصور کنیم که عاشق جیک میشود و به او تعهد پیدا میکند. ممکن است چنین رابطه ای با شریکی که قادر به برقراری رابطه جنسی نیست، غم انگیز باشد، اما شاید این غم بتواند دلیل دیگری بر عمق عشق باشد. در واقع، ما میتوانیم موردی را تصور کنیم که در آن شریکی که نمیتواند رابطه جنسی داشته باشد، با روحیه سخاوتمند خود، فرد توانمند را به داشتن رابطه جنسی با دیگران تشویق میکند و فرد توانمند نیز این کار را انجام میدهد.
پس بیایید فرض کنیم که رابطه جنسی و حتی رابطه جنسی خوب بدون عشق رمانتیک، و از طرف دیگر، عشق رمانتیک بدون رابطه جنسی وجود دارد. در این مرحله ممکن است کسی بگوید که عشق، یک بخش فیزیکی قوی هم دارد؛ بله، این بخش فیزیکی مهم، جذابیت جسمی است.
جذابیت جسمی چه نقشی در عشق دارد؟
به هر حال، هرچند پترارکا و لورا هرگز رابطه جنسی نداشتند، پترارکا مجذوب لورا شد، زیرا بسیاری از اشعارش درباره زیبایی او از جمله زیبایی ظاهری اوست. به طور مشابه، زنی در موقعیت برت اشلی، اگر عاشق مردی مانند جیک شود، احتمالا اشتیاقی نسبت به بدن او پیدا میکند. در این بین، فقط برقراری رابطه جنسی غیرممکن است. همین امر در مورد جیک نیز صدق میکند.
به طور کلی، وقتی دو نفر متوجه میشوند که با وجود اینکه همدیگر را دوست دارند، تمایلی نسبت به هم ندارند، معمولا به این نتیجه میرسند که نمیتوانند با هم باشند. اگر به دلایلی دیگر مانند حفظ آسایش با هم بمانند، چیزی نارضایتبخش در این میان وجود دارد و خلایی احساس میشود.
بنابراین به نظر میرسد وجود جذابیت، هرچند نه لزوما جنسی، در عشق رمانتیک ضرورت داشته باشد. با این حال، عشق صرفا جذابیت جسمی نیست. پس عشق رمانتیک دقیقا چه ربطی به جذابیت دارد؟
در اینجا نیز میتوان تصور کرد که جاذبه یکی از عناصر آن است که ترکیبش با سایر عناصر ضروری مانند لذت بردن از همراهی دیگران به ما عشق میبخشد.
اما دوستانی که صرفا در علاقه و رابطه جنسی شریک اند اما عشق رمانتیک ندارند، این ایده را نقض میکنند: آنها از زمان با هم بودن لذت میبرند و از نظر فیزیکی به اندازه کافی جذب یکدیگر میشوند، اما عشقی وجود ندارد.
عشق ما را به بدن یکدیگر جذب میکند
در موارد دیگر، جذابیت فیزیکی و عشق با هم تکامل مییابند. برخی افراد به نسبتی که به عشق میرسند، بیشتر جذب یکدیگر میشوند. انگار آغوش یک عزیز با گذشت زمان عمیقتر میشود.
در مواردی، با گذشت ماهها ممکن است عشقی به وجود نیاید. اگر چنین باشد، دو فرد اغلب از نظر فیزیکی جذب یکدیگر نمیشوند. بدن آنها تا حد زیادی بدون تغییر میماند و با اینکه ممکن است زمان طولانیی در کنار هم نبوده باشند، دیگر جذابیتی وجود ندارد. چرا؟
پاسخ این است که از طریق بدن، هر یک به تصوری که از شخص دیگر داشت، جذب میشد. بدن مقصد نهایی نبود: روان و روح مقصد بود. هنگامی که مقصد نهایی محو شود، جریان سفر بیهوده به نظر میرسد.
با این حال، اگر عشق شکل بگیرد، آغوش عاشقان به تدریج غنیتر میشود؛ زیرا دربردارندهی سالها پیشینهی مشترک، شناخت بهتر یکدیگر، نبردهای مشترک، مسیولیتها و شادیها و به عبارت دیگر، با هم بودنِ بیشتر است.
بنابراین، جذابیت با رسیدن به عشق تغییر میکند. در حالی که ممکن است تا حدی به خاطر جذابیت جسمی، شروع به خیالپردازی در مورد عشق کنیم، اما بعدا به این دلیل که آن شخص را دوست داریم به سمت بدن او کشیده میشویم. جای تعجب نیست که بدن معشوق فقط بدنی نیست که به آن تمایل جنسی داشته باشیم، بلکه بدنی است که به آن اهمیت میدهیم، خواهان محافظت از آن هستیم و با آن با ملایمت رفتار میکنیم. این بدن ارزشمندِ کسی است که دوستش داریم.
اگر عشق ایجاد شود، ممکن است دو نفر تنها با در آغوش گرفتن یکدیگر، حس خوشبختی را به هم بدهند. آغوش اکنون آبستن معنا شده است. این هرگز در مرحله جذب فیزیکی صرف صدق نمیکند.
این توضیحی است بر اینکه چرا بدون عشق، چیزی در رابطه جنسی یا حتی یک رابطه جنسی بسیار خوب، کم است؛ و مهمتر از آن، چرا مشتاقانه بدن معشوق مان را طلب میکنیم اما به بدن دیگران چنین حسی نداریم. ممکن است یک فرد جذاب جایگزین مناسبی برای فرد جذاب دیگری باشد، اگر که هیچ کدام از این افراد را دوست نداشته باشیم!
اما هیچکس نمیتواند جایگزین شخصی که دوستش داریم شود.
بیشتر بخوانید: سکس تراپی
سخن پایانی
جذب شدن به یک همنفس، هر گونه که در ابتدا رخ داده باشد، به واقع فیزیکی نیست. بلکه ملایمتر، عمیقتر و شدیدتر از همتای فیزیکی خود است و هیچ جایگزینی را برای موضوع عشق خود تحمل نمیکند. شاید بتوان آن را نیروی مغناطیسی خاص عشق و نه بدن دانست. این جذابیت میتواند آنچه را که با چشم دیدنی نیست، درک کند. آن میبیند که قلب و ذهن به دنبال حرکات فیزیکی فرد دیگر می درخشند. این جاذبه عشق است.
نظر خود را در مورد این مقاله و ارتباط جذابیت جسمی با عشق با ما در میان بگذارید.
منبع