ما معمولا در مرحله عاشقانهی رابطه، در مورد سازگاری شریک عاطفیمان قضاوت میکنیم، یعنی زمانی که واقعا آنها را نمیشناسیم. اما آیا عشق، سازگاری را به دنبال میآورد؟ در این مقاله در این مورد بیشتر میخوانیم.
توهم سازگاری چیست؟
سازگاری چیست؟ به ویژه در آغاز یک رابطه عاشقانه ، توهم سازگاری بسیار فریبنده است. در ابتدا ما شناخت کافی از پارتنرمان نداریم. بنابراین، شریک عاطفی احتمالیمان را مطابق با نیازهای خود یا حتی ایدهآل تصور میکنیم و دچار توهم سازگاری میشویم.
وقتی دلمان میخواهد یک سری صفات را در پارتنرمان ببینیم، شگفتانگیز است که به چه سرعتی آن ویژگیها را در او پیدا میکنیم. بعد به نظر میرسد که هیچ نقصی در وی وجود ندارد و میتواند شریک رویایی ما باشد.
عشق هرگز کافی نیست
از میان دلایل بیشمار برای ازدواج، عشق در صدر فهرست قرار دارد و به عنوان قانعکنندهترین دلایل شناخته میشود. عشق ما را اسیر خود میکند و اشتهای ما برای آن سیریناپذیر است.
در آغوش گرم عشق، ارزشمندی ما تایید و خلا هایمان پر میشود: ما «یکی بودن»، احساس تعلق، هدف و معنا را جشن میگیریم. جای تعجب نیست که سعی میکنیم این تجربه را با دایمی کردن آن از طریق پیمان ازدواج «ابدی» کنیم.
بیایید یک تور رمانتیک را تصور کنیم
عشق مساوی با سازگاری نیست. خود را در حال ملاقات با یک غریبه بسیار جذاب تصور کنید. تقریبا فورا خود را خیره به او و نگاه او را خیره به خود مییابید و شور یک اشتیاق برانگیزاننده را در سینهتان احساس میکنید. به سرعت در این لحظه شهوتانگیز غرق میشوید و در یک چشم بر هم زدن، مطمین میشوید که بالاخره تنها عشق واقعی خود را پیدا کرده اید.
هیجان انگیز است، مگر نه؟
با این حال، علیرغم همه شادیهای مستکنندهای که عشق به ما وعده میدهد، ما وارد یک میدان مین بالقوه شدهایم.
طبق مطالعه معروف بوستون کاپل، خواستگاریهای سریع و فوری، معمولا پیشبینی ضعیفی برای موفقیت رابطه هستند. در شکل افراطی، این ازدواجهای ناگهانی اغلب عجلهای برای رابطه جنسی هستند. این احتمال وجود دارد که این روش سریع، منجر به مرگ زودهنگام رابطه شود. در اینجا یک مورد بدنام وجود دارد:
بریتنی اسپیرز خواننده پاپ به همراه دوست پسر خود به لاس وگاس رفتند تا ازدواج کنند، کاری که احتمالا خیلی بیمحابا انجام شد؛ زیرا فقط 72 ساعت طول کشید تا اسپیرز درخواست طلاق داد.
یک ضربالمثل قدیمی میگوید: «عاشقان دیوانه هستند». در سال 1949، یک منتقد اجتماعی اروپایی به نام دنیس دو روژمون استدلال کرد که ازدواج صرفا بر اساس عشق به منزله آمادگی برای طلاق است، زیرا ازدواج میتواند کاملا عشق را از بین ببرد.
سازگاری رمانتیک به معنای عشق بینقص و اشتیاق بیپایان است. اما این خلاف واقعیت روابط طولانی مدت یا زندگی زناشویی است که اغلب مسیولیتهای خستهکننده، تعارضات و عشق ناقص را به همراه دارد.
فراتر از سازگاری
سازگاری شریک عاطفی، هر طور که آن را تعریف کنیم، ارزشمند است. اما هر چقدر هم که تلاش برای یافتن یک معشوقِ سازگار مهم باشد، چگونگی شکلگیری عشق ما نسبت به شریک زندگی و خودمان حیاتیتر است. در تایید این فرض، این موضوع را در نظر بگیرید که فردی که فکر میکردید میشناسید، بعد از آشنایی بیشتر، بیش از آنچه تصور میکردید ویژگیهای خاص و نقص داشت.
چیزی که من تلاش میکنم بگویم این است که «چگونه عشق ورزیدن» را در اولویت قرار دهیم. در حالی که سازگاریهای شخصیتی در شخصی که دوستش داریم مهم است، در درازمدت، نحوه دوست داشتن ما ممکن است مهمتر باشد؛ زیرا کسی که دوستش داریم ممکن است تغییر کند. یا شاید دیدگاه ما نسبت به او دستخوش تغییر شود. به این معنا، عشق «مبتنی بر شخصیت» بر پایهای از ادراکات در حال تغییر استوار است. برای مثال، زمانی که ماریا برای اولین بار روبن را ملاقات کرد و عاشق او شد، نزد خانواده و دوستانش اینگونه مباهات میکرد که او مردی «با اعتماد به نفس»، «مثبت» و «مسیولیتپذیر» است.
او به شدت به این صفات «سازگار» جذب شده بود. با این حال، پس از گذشت پنج سال از ازدواج دشوارشان، ماریا اکنون روبن را به عنوان «کنترلکننده»، «سلطهجو» و «حق به جانب» میخواند. چرا؟ آیا روبن تغییر کرده؟ آیا برداشت ماریا از او تغییر کرده؟ یا ترکیبی از هر دو رخ داده است؟
کلام پایانی
در پایان، بگذارید به یک مثال دیگر برای کسانی که تاریخ را به یاد میآورند اشاره کنیم: برای لحظهای به محبت قابل توجه نانسی ریگان به همسرش، رییس جمهور رونالد ریگان فکر کنید. تصور کنید نانسی به یک عشق «شخصیت محور» نسبت به رونالد دچار شده بود؛ یعنی جذب ظاهر زیبا، جاهطلبی، انرژی و جذابیت بیپایان او شده بود. احتمالا ویژگیهایی که با نیازهای رمانتیک نانسی سازگار بودند.
با این حال، در سالهای بعد، بیماری زوال عقل ظاهر، تواناییهای شناختی و جاه طلبی رونالد را خدشهدار کرد. او دیگر رونالد قبلی نبود. با این حال، با وجود این تغییرات عمیق، عشق نانسی ثابت ماند. او نشان داد که مهرش از نحوه عشق او ناشی میشد، زیرا معشوقش تغییر کرده بود.
وقتی به جای اولویتدادن به کسی که دوستش داریم، بر نحوه و چگونگی دوست داشتن تمرکز میکنیم، عشق ما در طول زمان ثبات بیشتری مییابد.
آیا برداشت شما از سازگاری با شریک زندگیتان در طول رابطه تغییر کرده است؟ آیا هنوز شریک زندگی خود را مثل قبل دوست دارید؟ نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید.
مرکز مشاوره سها به عنوان بهترین کلینیک روانشناسی در تهران آماده ارائه برترین خدمات مشاوره خانواده به صورت آنلاین، تلفنی و حضوری میباشد.
منبع:
کلینیک روانشناسی سها٬ مرکز ارائه خدمات مشاوره روانشناسی٬ مشاوره آنلاین٬ مشاوره خانواده و مشاوره جنسی