بحران وجودی زمانی پدیدار میشود که یک انگیزهی سیریناپذیر برای درک معنا و هدف زندگی انسان منجر به پریشانی شدید در فرد شود. افسردگی وجودی یا اگزیستانسیال نشانه ای بر بحران وجودی است که به دلیل نارضایتی از عدم درک پیچیدگیهای زندگی ایجاد میشود. در این مقاله میخوانیم احساس پوچی در افسردگی وجودی چرا به وجود میآید و چه راهکارهایی دارد؟
افسردگی وجودی چیست؟
افسردگی وجودی چیست؟ درک اینکه مفاهیم اسرارآمیز زندگی مانند مرگ، شانس و هدف خارج از کنترل و درک ما هستند، ممکن است باعث شود احساس کنید زندگی بیهوده و پوچ است. با حس پوچی، انجام وظایف اساسی روزانه یا توجه به ارزش و اهمیتِ بیشتر چیزهای اطرافتان دشوار میشود؛ این یکی از نشانههای هشداری است که شاید پای افسردگی وجودی در میان باشد.
هرچند این احساسات ترسناک به نظر میرسند، اما کسب دانش بیشتر در مورد تجربه اختلالات خلقی میتواند به شما کمک کند تا احساس بهتری را در خود شکل دهید.
افسردگی وجودی احتمالا شما را وادار میکند تا به طرز وسواسگونی در مورد معنا و هدف زندگی فکر کنید.
افسردگی وجودی زمانی به وجود میآید که فرد در پاسخ به دلهرهآورترین سوالات زندگی، علایم افسردگی را تجربه میکند؛ آیا زندگی معنا و هدفی دارد؟ آیا در نهایت همیشه تنها خواهیم ماند؟ آیا زندگی ترسناکتر از مرگ است؟ اینها سوالات عجیبی نیستند، اما اگر باعث ایجاد ناراحتی طولانی مدت در زندگی روزمره شما شود، ممکن است در معرض ابتلا به افسردگی وجودی قرار بگیرید.
علایم افسردگی وجودی چیست؟
افسردگی وجودی ممکن است به دنبال حوادث مهم زندگی و آسیبهای شدید (تروماها) ایجاد شود و میتواند هر فردی را در هر مرحله از زندگیاش تحت تاثیر قرار دهد. شما ممکن است علایم زیر را تجربه کنید:
-
معنای زندگی ذهنتان را به خود مشغول می کند
ممکن است هر روز به میزان زیادی درباره معنای زندگی فکر کنید؛ ناتوانی در پاسخ به چنین سوال دشواری، توجه شما را از سایر جنبههای زندگی مانند روابط، مراقبت از خود و کار دور میکند و میتواند نشانی از افسردگی باشد.
-
پریشانی و اضطراب شدید دارید
هنگامی که درگیر افکار وسواسی در مورد نحوه کارکرد جهان و اینکه چگونه میتوانید با جامعه کنار بیایید میشوید، ممکن است احساس پریشانی و اضطراب کنید. رمز و راز زندگی و داشتن سوالات بی جواب میتواند فرد را بسیار عصبی کند. ممکن است عدم پاسخگویی به این سوالات آنقدر برای فرد تحمل ناپذیر باشد که دچار افسردگی شدید شود.
-
علاقه خود را به دیگران از دست داده اید
افسردگی وجودی عموما باعث میشود درگیر مفاهیمی شوید که درک آنها دشوار است و در عین حال این درگیریها شما را از افراد زندگی خود دور میکند. وقتی که این سوالات راجع به زندگی همه علاقه شما را به خود اختصاص میدهد، ممکن است دیگر تعامل با آشنایان و عزیزان برایتان جالب به نظر نرسد. و اگر هیچ کس در اطراف شما با استرس مشابهی دست و پنجه نرم نمیکند، حفظ احساس پیوند با اطرافیانتان دشوار میشود.
-
انرژی و انگیزه تان کم شده است
زمانی که سوالات جدی در مورد زندگی دایما در ذهن شما سنگینی میکند، انجام وظایف عادی زندگی مانند رفتن به محل کار یا خرید مواد غذایی ممکن است غیرممکن، بیاهمیت و بیهوده به نظر برسد. حفظ انرژی جسمی و انگیزه برای تمرکز بر مسایلی جز وسواس وجودیتان ممکن است دشوار باشد.
-
هدف همه چیز را در زندگی زیر سوال میبرید
زمانی که هدف و معنای زندگی پوچ و فهمناپذیر به نظر برسد، ممکن است شروع به پرسیدن سوالات مشابه در مورد باقی بخشهای زندگی بکنید. مثلا هدف مکالمات، وظایف شخصی و مکان هایی که در زندگی روزمره با آنها مواجه میشوید را زیر سوال ببرید.
-
بر این باورید که تغییر غیرممکن و عبث است
افسردگی وجودی نه تنها سوالات رعب آور زندگی را به یک استرس مکرر در ذهن شما بدل میکند، بلکه میتواند بر نحوه پاسخگویی شما به آن سوالات هم تاثیر بگذارد. زمانی که احساس میکنید زندگی از قبل برنامهریزی شده و جبر در آن دخیل است، ایمان به تواناییهای انسان برای تغییر یا تاثیرگذاری بر زندگی دشوار میشود. شما فکر میکنید: چگونه اعمال کوچک انسان در زندگی روزمره میتواند بر جنبههای تغییرناپذیر زندگی تاثیر داشته باشد؟
راه های مقابله با افسردگی وجودی چیست؟
-
روی کارهایی که می توانید انجام دهید تمرکز کنید
افسردگی وجودی اغلب توجه و انرژی شما را به سمت مسایلی که خارج از کنترلتان هستند میبرد. انسانها نمیتوانند در مورد شانس، مرگ یا سایر جنبه های مرموز تجربه انسانی تصمیم بگیرند. با یادآوری چیزهایی که میتوانید کنترل کنید و بر آنها اثر بگذارید، بار پُر فشار این مفاهیم سنگین را بر شانه خود سبک کنید.
میتوانید از یادداشتها برای یادآوری بخشهایی از زندگی خود که در محدوده کنترل شما هستند، استفاده کنید. هنگامی که خاطرات همه دستاوردها و موفقیتهای زندگیتان را پیش چشم خود داشته باشید، راحت تر میتوانید امور کنترلناپذیر را رها کنید. از نزدیکان خود بپرسید که چه تاثیری بر زندگی آنها داشتهاید. شاید متوجه شوید که تاثیر شما بر جهان بیشتر از آن چیزی است که تصور میکردید.
-
فعالیت های معنادار انجام دهید
معنادار بودن در زندگی به سادگی پاسخ به یک سوال نیست. گاهی اوقات، معناداری و هدف را باید فعالانه جستجو کرد. فکر کردن در مورد سوالاتی که پاسخ دادن به آنها دشوار است، باعث میشود احساس پوچی کنید، اما انجام فعالیتهای معنادار در واقع میتوانند رضایتبخش باشند.
فعالیتها و سرگرمیهایی را در نظر بگیرید که به شما شادی میبخشند و باعث میشوند احساس کنید در جامعه مفید هستید. سرگرمیهایی مانند ورزش میتواند با ترشح برخی مواد شیمیایی در بدنتان، خُلق شما را ارتقا دهد.
اگر فکر میکنید که کمک زیادی به جهان نکرده اید، منابعی را که اکنون در اختیار دارید با دیگران به اشتراک بگذارید: زمان، انرژی، مهربانی، شفقت. حتی کارهایی که برای شما کوچک یا بی اهمیت به نظر میرسند؛ مانند انجام یک لطف در حق همسایه، داوطلب شدن برای خدمات خیریه یا گوش دادن به درددل های یک دوست، میتواند تاثیر شما را بر جهان اعمال کند.
اگر برای یافتن معنای زندگی خود تلاش میکنید، مدتی را صرف بررسی ارزشهای شخصی خود کنید. خلاقیت، صداقت، قدردانی، همدلی و غیره. آیا انتخابهای قبلی شما با ارزشهایتان مطابقت دارد؟ آیا میتوانید فعالیتهایی را شناسایی کنید که ممکن است به تایید مجدد ارزش هایتان و ایجاد حس جدیدی از هدفمندی در شما کمک کند؟
-
هیجانات تان را هدایت کنید
بدون یک راه خروج برای احساسات درونی و بدون پردازش رویدادهای مهم زندگی، احساسات میتوانند تشدید یابند و به تغییرات خلقی شدید منجر شوند. این افسردگی وجودی ممکن است شما را به سمت مشغولیت با افکار وجودی سوق دهد تا از احساسات پردازش نشده تان غافل شوید. توانایی درک منسجم احساسات و بیرون ریختن و ابراز آنها میتواند به شما کمک کند استرس انباشته شده از یک دوره افسردگی را رها کنید.
نوشتن افکار و احساسات خود در یک دفترچه به شما این امکان را میدهد که احساسات خود را به شیوه ای سازمان یافته و منسجم بیان کنید. یادداشت نویسی روزانه، یک روزنه عالی و در عین حال خصوصی برای بیرون ریختن احساسات پردازش نشده است. برای احساسات یا تجربیات انتزاعیتر و مفهومیتر که بیان آنها با کلمات دشوار به نظر میرسد، میتوانید از هنرهای بصری مانند طراحی و نقاشی کمک بگیرید.
-
احساسات خود را به اشتراک بگذارید
در حالی که ممکن است دقیقا متوجه نباشید چگونه به زندگی دیگران معنا میدهید، افرادی که به شما اهمیت میدهند، مطمینا متوجه تاثیرتان هستند. آگاهی از نقشی که در زندگی آنها دارید، اغلب میتواند کمکتان کند تا حس هدفمندی را به زندگی خود اضافه کنید.
حتی آن دسته از عزیزانتان که زمان زیادی را صرف تفکر به سوالات بزرگتر زندگی نمیکنند، هنوز میتوانند به شما حمایت عاطفی ارایه دهند و به تجدید حس پیوند و کاهش بخشی از درد و ناامیدیتان کمک کنند.
کسی را برای گفتگو ندارید؟ صحبت با یک درمانگر را در سها کلینیک امتحان کنید.
-
در زمان حال بمانید
طبق تحقیقات، تمرینهای ذهن آگاهی یا راهبردهایی مانند مدیتیشن یا یادداشت نویسی که به شما کمک میکند با لحظه حال در تماس باشید، در کاهش افسردگی و اضطراب مفید هستند.
هنگامی که آگاهی خود را بر زمان حال متمرکز میکنید، اغلب درک شادی، ارزش و معنای زندگی و رهایی از افسردگی وجودی آسانتر میشود. حداقل ممکن است به شما کمک کند توجه خود را از نشخوار افکار منفی مانند پوچی زندگی دور کنید.
شما مجبور نیستید به طور کامل از این افکار اجتناب کنید (و در واقع اجتناب از افکار ممکن است کمکتان نکند). اما انتخاب این که آنها را بپذیرید و بعد با تمرکز بر اکنون، نگرانیهای مربوط به گذشته یا آینده را رها کنید، میتواند مفید باشد.
به دنبال کمک حرفه ای باشید
در صورتی که این نگرانیها در زندگی شما اختلال ایجاد میکنند یا باعث بروز مشکلاتی در روابط بین فردیتان شده اند، از یک متخصص کمک بگیرید. روانپزشک ممکن است بسته به شدت افسردگی شما، داروهای ضدافسردگی را تجویز کند. همچنین میتوانید از جلسات روان درمانی با یک روانشناس بهره مند شوید. تجارب و هیجانات پردازش نشده که میتوانند باعث بروز دوره های افسردگی وجودی شوند، در روان درمانی مورد بحث و حل و فصل قرار میگیرند. انواع خاصی از روان درمانی برای این نوع افسردگی مناسبتر هستند که عبارت اند از:
-
لوگوتراپی یا معنادرمانی،
یک رویکرد درمانی است که بر پیگیری معنای زندگی بدون توجه به شرایط کلی تمرکز دارد. این روش بر اراده آزاد انسان برای تغییر خود و معنا بخشیدن به زندگی، حتی زمانی که شرایط آن را دشوار میکند، تاکید دارد.
-
درمان اگزیستانسیال یا وجودی،
یک رویکرد درمانی با پایانی بازتر است که بر پردازش تجربیات گذشته شما به جای تفکر در مورد آنها برای رسیدن به معنا و هدف تاکید دارد. درمان اگزیستانسیال میتواند به شما کمک کند تا از وقایع زندگی که ممکن است سلامت روانی شما را خدشه دار کرده باشند، رها شوید و معنای خود را برای زندگیتان بسازید.
صرف نظر از اینکه چه رویکرد درمانی ممکن است برای شما موثر واقع شود، مراجعه به رواندرمانگر یا کلینیک روانشناسی میتواند یک گزینه درمانی بینشزا و موثر برای افسردگی وجودی باشد.
تا کنون علایم افسردگی وجودی را تجربه کرده اید؟ از چه روشی برای رهایی از احساس پوچی استفاده میکنید؟ دیدگاههای خود را با ما به اشتراک بگذارید.
منابع:
https://www.mytransformations.com