آیا CBT تنها مثبت اندیشی است؟ آیا CBT به کودکی افراد کمترین توجهی ندارد؟ در این مقاله به شایعاتی پیرامون درمان شناختی رفتاری می‌پردازیم و آنها را روشن می‌کنیم.

فهرست محتوا

  • شایعه یک: CBT تنها مثبت اندیشی است
  • در شناخت درمانی بحث از واقع نگری است، نه مثبت نگری
  • مثبت اندیشی صرف چه معایبی دارد؟
  • شایعه دو: CBT به دوران کودکی شما توجهی ندارد
  • آیا CBT با باورهای عمیق هم سروکار دارد؟

 

شایعه یک: CBT تنها مثبت اندیشی است

CBT یا درمان شناختی رفتاری، درباره تفکر واقع بینانه است اما اغلب به اشتباه تنها به عنوان تفکر مثبت تعبیر می‌شود.

من 14 سال است که یک درمانگر شناختی رفتاری هستم و این رویکرد را ابزاری قدرتمند برای مقابله با اضطراب و افسردگی یافته‌ام. با این حال، افسانه ها یا باورهای غلط زیادی در مورد درمان شناختی رفتاری، حتی در بین متخصصان سلامت روان وجود دارد. یکی از رایج‌ترین و درک‌پذیرترین تصورات غلط این است که CBT، صرفا به معنای مثبت اندیشی است.

ابتدا، بیایید اصطلاح درمان شناختی رفتاری را بررسی کنیم. این رویکرد، در واقع ترکیب دو نوع درمان گسترده است. جنبه شناختی آن به افکار، ادراکات، باورها و نگرش‌ها می‌پردازد. جنبه رفتاری بر اعمال یا کارهایی که افراد انجام می‌دهند متمرکز است. بنابراین، این شایعه که CBT فقط بر تفکر مثبت متمرکز است، در مورد جنبه‌ی شناختی این رویکرد است، نه بخش رفتاری آن.

در شناخت درمانی بحث از واقع نگری است، نه مثبت نگری

خب، اگر شناخت درمانی به معنای مثبت اندیشی نیست، پس چیست؟ من معمولا توضیح می‌دهم که شناخت درمانی به دنبال تفکر واقع‌بینانه‌تر است، نه تفکر خوشبینانه‌تر.

افکار، باورها و نگرش‌های ما، صرفا ادراکاتی ساده و دو دسته‌ای از جهان نیستند. آنها مثبت یا منفی نیستند بلکه در یک طیف قرار می‌گیرند. من ممکن است یک فکر بسیار منفی داشته باشم، مانند «من همیشه شکست می‌خورم.» یا می‌توانم یک فکر بیش از حد مثبت داشته باشم، مانند «من یک فرد فوق العاده هستم و هرگز شکست نخواهم خورد». یا می‌توانم به چیزی فکر کنم که بین این دو باشد، مثل «من در بعضی مسایل خوب هستم، اما در بعضی چیزهای دیگر خیلی خوب نیستم» یا «من خیلی شکست می‌خورم، اما این طبیعی است. هر بار از این شکست‌ها می‌توانم چیزی یاد بگیرم».

بنابراین هدف درمان شناختی رفتاری یا CBT این نیست که از حالت خیلی منفی به بیش از حد مثبت برود؛ بلکه هدف، قرار گرفتن در جایی در میانه است؛ هر کجا که با توجه به موقعیت، معقول یا واقع بینانه به نظر برسد.

رفتار درمانی شناختی

بیشتر بخوانید : درمان شناختی رفتاری چیست؟ 

مثبت اندیشی صرف چه معایبی دارد؟

تمایل به دور ماندن از تفکر مثبت شاید غیر منطقی به نظر برسد. اما دلایل متعددی برای این امر وجود دارد. کمال‌گرایی، فکر کردن به اینکه همه چیز باید کامل باشد، با افزایش افسردگی و اضطراب همراه است و بی‌شباهت به تفکر بیش از حد مثبت یا تفکر بیش از حد منفی نیست. تلاش برای داشتن دیدی بیش از حد مثبت نسبت به جهان در واقع می‌تواند احساس بدتری را در فرد ایجاد کند.

بیشتر بخوانید : تفکر سالم و معرفی راه هایی برای رسیدن به آن

هدف درمان شناختی رفتاری یا CBT این است که مطمین شویم افراد ارزیابی دقیقی از موقعیت دارند. برخی موقعیت‌ها واقعا وحشتناک هستند و یک باور منفی در مورد آنها منطقی است. برخی موقعیت‌ها نیز واقعا خوشایند هستند، بنابراین داشتن یک فکر مثبت در مورد آنها معقولانه است.

با این حال، در موقعیت‌های منفی، داشتن یک ارزیابی دقیق برای رفع مشکل می‌تواند به شما سود برساند. همانطور که در موقعیت‌های مثبت نیز، تشخیص مثبت بودن و لذت بردن از لحظه می‌تواند مفید باشد.

شایعه دو: CBT به دوران کودکی شما توجهی ندارد

یکی از دیگر شایعات قابل توجه در مورد درمان شناختی رفتاری این است که CBT به مسایل روانشناختی عمیق‌تر نمی‌پردازد. این باور احتمالا از چالش با افکار منفی و خودکار لحظه‌ای که به درمان شناختی رفتاری نسبت داده می‌شود، سرچشمه می‌گیرد. با تمرکز بر آنچه فرد در حال حاضر تجربه می‌کند که به احساس افسردگی یا اضطراب او دامن می‌زند، اغلب اینگونه به نظر می‌رسد که درمان شناختی رفتاری مشکلات عمیق‌تر و گسترده‌تر را نادیده می‌گیرد.

ابتدا می‌خواهم به هسته حقیقت در این افسانه اشاره کنم. CBT به ویژه در جلسات اول، عمدتا روی آنچه فرد هنگام احساس افسردگی یا اضطراب، فکر می‌کند یا انجام می‌دهد، تمرکز می‌کند. این به مراجع کمک می‌کند تا مهارت‌های اساسی درمان شناختی رفتاری را بیاموزد و می‌تواند نسبت به تجربیات چندین سال پیش، ملموس‌تر باشد و راحت‌تر به ذهن سپرده شود. دلیل دیگر این شایعه، تعداد محدود جلسات درمانی در بیشتر کارآزمایی‌های بالینی CBT است. بیشتر کارآزمایی‌های بالینی، تعداد جلسات را به 12، 16 یا 20 جلسه یا بسته به مراجع محدود می‌کنند و ممکن است زمان کافی برای رسیدگی به مسایل عمیق‌تر وجود نداشته نباشد.

با این حال، درمان شناختی رفتاری می‌تواند به مسایل روانشناختی و روانشناسی نیز عمیق‌تری بپردازد.

آیا CBT با باورهای عمیق هم سروکار دارد؟

یکی از راه‌های پردازش، از طریق باورهای اصلی است. این باورها، افکاری هستند که بخش‌های مختلفی از زندگی مردم را در بر می‌گیرند. باورهای اصلی معمولا بر افکار خودکار منفی افراد در هر موقعیتی تاثیر می‌گذارند. برای مثال، فردی که افسرده است ممکن است به طور خودکار فکر کند که یک پروژه را در محل کار به هم ریخته است. اعتقاد اصلی او می‌تواند این باشد که هرگز در هیچ کاری خوب نخواهد بود. پس از اینکه فرد موفق شد برخی از افکار منفی و خودکار را به چالش بکشد، CBT اغلب در تلاش برای رسیدگی به موضوعات عمیق‌تر برانگیزانِ این افکار، به سراغ باورهای اصلی می‌رود.

بیشتر بخوانید : ذهن‌ آگاهی یا (mindfulness) چیست؟

روش دیگری که CBT از طریق آن به مسایل روانشناختی گسترده‌تر می‌پردازد، بررسی منبع باورهای اصلی است. معمولا منبع این باورها را می‌‌توان در تجربیات کودکی یا نوجوانی یافت. این می‌تواند یک رویداد شدید یا چندین رویداد کوچک باشد که در طول زمان اتفاق افتاده است.

بیایید یک فرد مبتلا به افسردگی را در نظر بگیریم که فکر می‌کند یک پروژه را در محل کار به هم ریخته است و هرگز در هیچ کاری خوب نخواهند بود. این شخص ممکن است در کودکی معلمی داشته که بیش از حد سخت‌گیر بود و از او برای ارتکاب هر اشتباهی، انتقاد می‌کرد. یا شاید اولین کارفرمایش آدمی کمال‌گرا بود که بدون کوچک‌ترین راهنمایی، انتظار دریافت گزارش‌های بی‌نقص داشت. در CBT، شناسایی منبع باور اصلی برای مراجعان می‌تواند بسیار مفید باشد. آنها ممکن است متوجه شوند که این در واقع اعتقاد آنها نیست، بلکه باوری است که از شخصی دیگر به ارث برده‌اند.

CBT باعث می‌شود فاصله گرفتن از این افکار منفی آسان‌تر شود.

بنابراین، در پایان، درمان شناختی رفتاری به دوران کودکی شما علاقه‌مند است، زیرا به اینکه شما به دنبال درمان هستید، مرتبط است.

 

می‌توانید نظرات و سوالات خود را در مورد این مقاله با ما در میان بگذارید.

 

منبع :

 psychologytoday

psychologytoday

 

 

کلینیک روانشناسی سها٬ مرکز ارائه خدمات مشاوره روانشناسی٬ مشاوره آنلاین٬ مشاوره خانواده و مشاوره جنسی