والدین‌ خودشیفته اغلب صدماتی احساسی به فرزندانشان وارد می‌کنند. آنها معمولا فرزندان‌شان را امتداد خود می‌بینند و نیازهای عاطفی آنان را نادیده می‌گیرند. در این مقاله، درباره تاثیر خودشیقتگی والدین بیشتر می‌خوانیم.

بیشتر بخوانید: رفتارهای سمی والدین کدامند؟

خودشیفتگی والدین به چه معناست؟

فرزندان والدین خودشیفته ، در معرض ترکیبی از در دسترس نبودن عاطفی و حسادت قرار دارند. این کودکان در بزرگسالی احساس گناه و عدم اعتماد به نفس می‌کنند.

والدین خودشیفته چگونه اند
والدین خودشیفته چگونه اند

ملانی کلاین، یکی از پیشگامان اولیه روانکاوی بریتانیا، باور دارد که محرومیت قبلی والدین در کودکی خود، می‌تواند سبب حسادت به فرزندان شود. او فرض می‌کند: «حسادت با محرومیت تشدید می‌شود و حتی احساس محرومیت را تقویت می‌کند. زیرا مانع بهره‌مندی فرد از امکاناتِ در دسترس می‌شود»

والدینی که کودکی محرومیت‌بار خود را از کودکی شاد فرزندان‌شان دور می‌بینند، احساس خشم می‌کنند. مثلا ممکن است بگویند: «من دو مایل تا مدرسه پیاده می‌رفتم، چرا تو می‌خوای همش با ماشین برسونمت؟». آن‌ها با همذات‌پنداری با فرزندشان می‌کوشند تا زندگی‌ نزیسته و رویاهای بربادرفته‌ی کودکی خود را پس بگیرند.

با این حال، این تلاش‌ها کمکی به والدین نمی‌کند. بلکه برای فرزندان نیز مضر است. بیایید تاثیرات والدین خودشیفته را بر فرزندان بررسی کنیم. همچنین راه‌های مقابله با آنها را بیاموزیم.

تاثیر والدین خودشیفته بر روابط و آرزوهای فرزندان

والدین خودشیفته با آمیختگی روانی با فرزندان‌شان، مشکلات جدی در مرزگذاری آنها ایجاد می‌کنند. آنها کودک را به عنوان انسانی مجزا با خواسته‌ها، احساسات و نیات متفاوت در نظر نمی‌گیرند.

این والدین با کنترل و سلطه‌جویی، مانع از ایجاد روابط عمیق در زندگی فرزندان‌شان می‌شوند. متاسفانه، آنها امکان یادگیری سخاوت و عشق را برای فرزندانشان فراهم نمی‌کنند.

شخصیت خودشیفته علاوه بر حسادت، با خشم نیز همراه است. کودک مجبور است خود را وقف پر کردن خلا عاطفی والدین کند. موفقیت او در هر زمینه‌ای می‌تواند خشم والدین را برانگیزد. هر چه کودک بیشتر برای استقلال تلاش کند، تمایل والدین به تصاحب و کنترل او نیز بیشتر می‌شود.

در صورت وجود چند فرزند، ممکن است دستاوردهای یکی از آن‌ها کمتر مورد پذیرش والدین قرار گیرد. هدف این است که تعادلی بین موفقیت‌های سایر فرزندان برقرار شود. بنابراین، حفظ و نگهداری دارایی‌های شخصی برای کودک بسیار چالش‌برانگیز است.

والدین خودشیفته و فقدان شادی در زندگی

موضوع والدین خودشیفته قرن‌هاست که در افسانه‌ها به تصویر کشیده شده است. برای مثال، در داستان سفیدبرفی، نامادری بدجنس به دلیل حسادت به زیبایی بی‌همتای دخترش، او را مسموم می‌کند. در افسانه‌های دیگر، مانند راپونزل، تم اصلی داستان این است که در آن یک نامادری یا جادوگری که فرزندی ندارد، تنها فرزند یک خانواده را می‌دزدد و زندگی آنان را ویران می‌کند.

والدین حسود شادی را از زندگی فرزندانشان می‌ربایند. بیایید مثالی از کودکی بزنیم که در مقابل یک قلدر در مدرسه ایستادگی می‌کند. والدین خودشیفته ناخودآگاه می‌خواهند لذت پیروزی را از کودک بگیرند. بنابراین به جای اینکه از دفاع فرزندشان از خود خوشحال شوند، این بخش را نادیده می‌گیرند و تنها او را به خاطر زیر پا گذاشتن قوانین مدرسه سرزنش می‌کنند.

متاسفانه، برخی از افسانه‌ها بر اساس واقعیت هستند. کودکانی که قربانی حسادت والدین خود می‌شوند، ممکن است از پیامدهای روان‌شناختی درازمدتی رنج ببرند که مانع از زندگی آزاد و شاد آن‌ها می‌شود. بزرگ شدن با والدین خودشیفته، مقدار زیادی احساس گناه و ترس را به زندگی کودک وارد می‌کند. گناه به خاطر اینکه نکند زندگی بهتری نسبت به والدین خود داشته باشد. و ترس از دوباره تجربه کردن خشم‌هایی که از والدین دیده است.

در جلسات رواندرمانی، این افراد ممکن است در ابتدا از حرف زدن علیه والدین یا حتی تحلیل رفتار آن‌ها واهمه داشته باشند. آنها می‌ترسند مبادا چیزی منفی و سزاوار انتقاد پیدا کنند. زمان می‌برد، اما در نهایت، درمان می‌تواند به آن‌ها کمک کند تا از سد گناه و ترس عبور کنند و زندگی رضایتبخشی برای خود بسازند.

منبع

psychologytoday

کلینیک روانشناسی سها٬ مرکز ارائه خدمات مشاوره روانشناسی٬ مشاوره آنلاین٬ مشاوره خانواده و مشاوره جنسی